معنی فارسی indubiously
B2بدون شک، بدون تردید، به طور حتم و بیچون و چرا.
In a manner that is not open to doubt; unquestionably.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بدون شک جایزه را به خاطر اجرای فوقالعادهاش برد.
مثال:
She indubiously won the award for her outstanding performance.
معنی(example):
مدرک بدون شک برای همه در اتاق واضح بود.
مثال:
The evidence was indubiously clear to everyone in the room.
معنی فارسی کلمه indubiously
:بدون شک، بدون تردید، به طور حتم و بیچون و چرا.