معنی فارسی indubitably

B2

بدون شک، بدون تردید، به طور حتم و بی‌چون و چرا.

In a manner that is impossible to doubt; certainly.

example
معنی(example):

او بدون شک بهترین نامزد برای این شغل است.

مثال:

He is indubitably the best candidate for the job.

معنی(example):

بدون شک، اگر با هم کار کنند، موفق خواهند شد.

مثال:

Indubitably, they will succeed if they work together.

معنی فارسی کلمه indubitably

:

بدون شک، بدون تردید، به طور حتم و بی‌چون و چرا.