معنی فارسی indulgencing

B1

دست کشیدن به لذت یا تفریح، به ویژه در برخی فعالیت‌ها یا غذاها.

Engaging in a pleasurable activity or allowing oneself to enjoy something.

example
معنی(example):

سرآشپز در ایجاد یک دسر جدید لذت می‌برد.

مثال:

The chef is indulging in creating a new dessert.

معنی(example):

او در تمام آخر هفته به سرگرمی مورد علاقه‌اش پرداخته بود.

مثال:

She was indulging in her favorite hobby all weekend.

معنی فارسی کلمه indulgencing

:

دست کشیدن به لذت یا تفریح، به ویژه در برخی فعالیت‌ها یا غذاها.