معنی فارسی indulgency

B1

لذت بدهی، ویژگی درونی نسبت به دیگران و برخی رفتارها.

The quality of being indulgent; a tendency to be lenient or permissive.

example
معنی(example):

لذت بردن او از فرزندانش به خوبی شناخته شده است.

مثال:

Her indulgency towards her children is well-known.

معنی(example):

در زمان‌های استرس، لذت بردن می‌تواند راحتی فراهم کند.

مثال:

In times of stress, indulgency can provide comfort.

معنی فارسی کلمه indulgency

:

لذت بدهی، ویژگی درونی نسبت به دیگران و برخی رفتارها.