معنی فارسی inerubescent
B2درخشان و قرمز شدن یا به رنگ قرمز در آمدن.
Becoming or turning bright red.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
غروب خورشید آسمان را با سایههایی از قرمز و نارنجی درخشان کرد.
مثال:
The sunset made the sky inerubescent with shades of red and orange.
معنی(example):
در پاییز، برگها قبل از ریختن به رنگی درخشان و قرمز تبدیل میشوند.
مثال:
In autumn, the leaves turn an inerubescent hue before falling.
معنی فارسی کلمه inerubescent
:
درخشان و قرمز شدن یا به رنگ قرمز در آمدن.