معنی فارسی inexpectant
B1وضعیتی که در آن انتظار یا پیشبینی وجود ندارد.
Not expecting or not seeing something coming.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او هنگام باز کردن هدیه، نگاهی ناامیدانه بر چهرهاش داشت.
مثال:
She had an inexpectant look on her face as she opened the gift.
معنی(example):
نگرش ناامیدانه او پیشبینی حرکت بعدیاش را دشوار کرد.
مثال:
His inexpectant attitude made it hard to predict his next move.
معنی فارسی کلمه inexpectant
:
وضعیتی که در آن انتظار یا پیشبینی وجود ندارد.