معنی فارسی infallibly
C2بهطور قطعی و بدون اشتباه، به معنای عدم احتمال خطا.
In a manner that is incapable of making mistakes or being wrong.
- ADVERB
example
معنی(example):
او میتواند بهطور قطعی هر مسئله ریاضی را حل کند.
مثال:
She can infallibly solve any math problem.
معنی(example):
این طرح بهطور قطعی برای موفقیت طراحی شده بود.
مثال:
The plan was infallibly designed to succeed.
معنی فارسی کلمه infallibly
:
بهطور قطعی و بدون اشتباه، به معنای عدم احتمال خطا.