معنی فارسی infertilely

B1

به نحوی نابارور، به حالتی که تولید مثل یا رشد نمی‌کند.

In a manner that does not allow for production or successful growth.

example
معنی(example):

خاک به طور نابارور قادر به حمایت از هیچ محصولی نبود.

مثال:

The soil was infertilely unable to support any crops.

معنی(example):

او به گیاه به طور نابارور نگاه کرد، زیرا می‌دانست که رشد نخواهد کرد.

مثال:

She looked at the plant infertilely, knowing it would not grow.

معنی فارسی کلمه infertilely

: معنی infertilely به فارسی

به نحوی نابارور، به حالتی که تولید مثل یا رشد نمی‌کند.