معنی فارسی infertileness

B1

وضعیت ناباروری، عدم توانایی در تولید مثل یا رشد.

The quality or state of being unable to produce or support life.

example
معنی(example):

ناباروری منطقه برای پژوهشگران مشهود بود.

مثال:

The infertileness of the region was apparent to the researchers.

معنی(example):

ناباروری می‌تواند به کمبود مواد غذایی در جوامع کشاورزی منجر شود.

مثال:

Infertileness can lead to food shortages in agricultural communities.

معنی فارسی کلمه infertileness

: معنی infertileness به فارسی

وضعیت ناباروری، عدم توانایی در تولید مثل یا رشد.