معنی فارسی infl
B1دمیدن یا پر شدن با هوا یا گاز به طوری که به اندازه بزرگتر یا شکل خاصی برسد.
To fill (a balloon or tire) with air or gas.
- VERB
example
معنی(example):
با دمیدن به داخل آن، بادکنک شروع به دمیدن کرد.
مثال:
The balloon began to infl as I blew air into it.
معنی(example):
پزشکان برای بهبود سلامت، برآمدگی ریهها را اندازهگیری میکنند.
مثال:
Doctors measure the infl of the lungs for better health.
معنی فارسی کلمه infl
:
دمیدن یا پر شدن با هوا یا گاز به طوری که به اندازه بزرگتر یا شکل خاصی برسد.