معنی فارسی infoliate

B2

برگ‌دار شدن، به معنی رشد یافتن برگ‌ها بر روی گیاهان است.

To develop or produce leaves.

example
معنی(example):

گیاه در بهار برگ خواهد داد.

مثال:

The plant will infoliate in the spring.

معنی(example):

درختان در اوایل چرخه رشد خود برگ می‌دهند.

مثال:

Trees infoliate early in their growth cycle.

معنی فارسی کلمه infoliate

:

برگ‌دار شدن، به معنی رشد یافتن برگ‌ها بر روی گیاهان است.