معنی فارسی informable
B1قابل اطلاعرسانی، به معنای اینکه اطلاعات را میتوان به شکل مشخصی ارائه داد.
Capable of being informed about or informed for a purpose.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این دادهها برای محققان قابل اطلاعرسانی است.
مثال:
The data is informable for the researchers.
معنی(example):
او بینشهای قابل اطلاعرسانی در طول بحث ارائه داد.
مثال:
She provided informable insights during the discussion.
معنی فارسی کلمه informable
:قابل اطلاعرسانی، به معنای اینکه اطلاعات را میتوان به شکل مشخصی ارائه داد.