معنی فارسی infrastructural
B2زیرساختی، به ساختارهای اساسی که برای حمایت از یک سیستم یا جامعه طراحی شده‌اند، اشاره دارد.
Relating to the basic physical and organizational structures and facilities needed for the operation of a society or enterprise.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Of, relating to or originating in infrastructure.
example
معنی(example):
بهبودهای زیرساختی برای توسعه ضروری است.
مثال:
Infrastructural improvements are essential for development.
معنی(example):
تغییرات زیرساختی توسط جامعه به خوبی پذیرفته شد.
مثال:
The infrastructural changes were well-received by the community.
معنی فارسی کلمه infrastructural
:
زیرساختی، به ساختارهای اساسی که برای حمایت از یک سیستم یا جامعه طراحی شده‌اند، اشاره دارد.
