معنی فارسی infumate
B1آغشته کردن یا پر کردن فضایی با چیزی، مانند رنگ یا بو.
To imbue or permeate with a specific quality or essence.
- VERB
example
معنی(example):
هنرمند تصمیم گرفت نقاشیاش را با رنگهای زنده آغشته کند.
مثال:
The artist chose to infumate his painting with vibrant colors.
معنی(example):
او قصد دارد اتاق را با بوی خوشی آغشته کند.
مثال:
He plans to infumate the room with a pleasant scent.
معنی فارسی کلمه infumate
:
آغشته کردن یا پر کردن فضایی با چیزی، مانند رنگ یا بو.