معنی فارسی infume
B1آغشته کردن یا پر کردن با چیزی خاص.
To imbue or permeate with some quality or atmosphere.
- VERB
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند مراسم را با موسیقی آغشته کنند.
مثال:
They decided to infume the ceremony with music.
معنی(example):
سرآشپز قصد دارد غذا را با طعمهای غنی آغشته کند.
مثال:
The chef aims to infume the dish with rich flavors.
معنی فارسی کلمه infume
:
آغشته کردن یا پر کردن با چیزی خاص.