معنی فارسی inobtainable

B2

غیرقابل دسترسی، چیزی که نمی‌توان به آن رسید یا به دست آورد.

Not able to be obtained or acquired.

example
معنی(example):

این کتاب نادر در فروشگاه‌های محلی قابل تهیه نبود.

مثال:

The rare book was inobtainable at local stores.

معنی(example):

برخی رویاها غیرقابل دسترسی به نظر می‌رسند اما می‌توان به دنبال آنها رفت.

مثال:

Some dreams feel inobtainable but can be pursued.

معنی فارسی کلمه inobtainable

:

غیرقابل دسترسی، چیزی که نمی‌توان به آن رسید یا به دست آورد.