معنی فارسی inopinable

B2

غیرقابل تصور، چیزی که نمی‌توان به سادگی آن را درک یا تصور کرد.

Not able to be thought of or understood.

example
معنی(example):

به نظر می‌رسید که پاسخ به این سوال در ابتدا غیرقابل تصور است.

مثال:

The answer to the question seemed inopinable at first.

معنی(example):

برخی مفاهیم به دلیل پیچیدگی‌شان ممکن است غیرقابل تصور باشند.

مثال:

Some concepts may be inopinable due to their complexity.

معنی فارسی کلمه inopinable

: معنی inopinable به فارسی

غیرقابل تصور، چیزی که نمی‌توان به سادگی آن را درک یا تصور کرد.