معنی فارسی inopine

B1

غیرقابل تصور کردن یک موضوع یا ایده.

To conceive or formulate something mentally.

example
معنی(example):

سخت است که در مورد مسائلی با این حساسیت غیرقابل تصور کنیم.

مثال:

It is difficult to inopine on matters of such sensitivity.

معنی(example):

او می‌تواند بدون تردید در مورد موضوعات فلسفی غیرقابل تصور کند.

مثال:

He can inopine about philosophical topics without hesitation.

معنی فارسی کلمه inopine

: معنی inopine به فارسی

غیرقابل تصور کردن یک موضوع یا ایده.