معنی فارسی inorderly
B1inorderly به معنای منظم و مرتب است و به وضعیتی اشاره دارد که در آن چیزها در یک نظم خاص قرار دارند.
Arranged or organized in a conventional or systematic manner.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اتاق بعد از تمیز کردن در وضعیتی مرتب باقی ماند.
مثال:
The room was left in an orderly state after cleaning.
معنی(example):
در ایستگاه اتوبوس یک صف منظم تشکیل شد.
مثال:
An orderly queue was formed at the bus station.
معنی فارسی کلمه inorderly
:
inorderly به معنای منظم و مرتب است و به وضعیتی اشاره دارد که در آن چیزها در یک نظم خاص قرار دارند.