معنی فارسی inquietly

B1

با نگرانی، به روشی که حاکی از اضطراب یا ناراحتی باشد.

In a manner that causes unease or anxiety.

example
معنی(example):

او با نگرانی منتظر نتایج امتحانش بود.

مثال:

She waited inquietly for her exam results.

معنی(example):

او با نگرانی صحبت کرد و از آنچه باید بعد بگوید، مطمئن نبود.

مثال:

He spoke inquietly, unsure of what to say next.

معنی فارسی کلمه inquietly

: معنی inquietly به فارسی

با نگرانی، به روشی که حاکی از اضطراب یا ناراحتی باشد.