معنی فارسی inquisitional
B2مربوط به بازجویی و تحقیق، به ویژه در مورد اعترافات یا باورها.
Relating to an interrogation or inquiry, especially for the purpose of investigating beliefs or confessions
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
روشهای بازجویی که در گذشته استفاده میشد، اغلب وحشیانه بودند.
مثال:
The inquisitional methods used in the past were often brutal.
معنی(example):
روشهای بازجویی به دنبال تعیین حقیقت هستند.
مثال:
Inquisitional procedures aim to determine the truth.
معنی فارسی کلمه inquisitional
:مربوط به بازجویی و تحقیق، به ویژه در مورد اعترافات یا باورها.