معنی فارسی inquisitively

B1

به طور پرسشگرانه، به طوری که نشان‌دهنده کنجکاوی و تمایل به دانستن اطلاعات بیشتر باشد.

In a manner that expresses curiosity or a desire for knowledge

example
معنی(example):

او به شکل پرسشگرانه به او نگاه کرد و می‌خواست بیشتر بداند.

مثال:

She looked at him inquisitively, wanting to know more.

معنی(example):

کودکان با کنجکاوی به داستان گوش می‌دادند.

مثال:

The children listened inquisitively to the story.

معنی فارسی کلمه inquisitively

:

به طور پرسشگرانه، به طوری که نشان‌دهنده کنجکاوی و تمایل به دانستن اطلاعات بیشتر باشد.