معنی فارسی inroader
B2ورودکننده، کسی که به محلی بدون اجازه وارد میشود.
Someone who enters a place without permission.
- NOUN
example
معنی(example):
ورودکننده بدون اجازه وارد ساختمان شد.
مثال:
The inroader entered the building without permission.
معنی(example):
ما متوجه شدیم که یک ورودکننده باغ ما را مختل کرده است.
مثال:
We discovered that an inroader had disturbed our garden.
معنی فارسی کلمه inroader
:
ورودکننده، کسی که به محلی بدون اجازه وارد میشود.