معنی فارسی insertional
B2متعلق به فرآیند یا عمل اضافه کردن یا درج کردن چیزی.
Relating to the act of inserting or the process of insertion.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مرحلهٔ درج پروژه برای موفقیت بسیار مهم است.
مثال:
The insertional phase of the project is crucial for success.
معنی(example):
خطاهای درج میتوانند بر نتیجهٔ تحلیل داده تأثیر بگذارند.
مثال:
Insertional errors can affect the outcome of the data analysis.
معنی فارسی کلمه insertional
:
متعلق به فرآیند یا عمل اضافه کردن یا درج کردن چیزی.