معنی فارسی inservient
B1تابع، به معنای وجود یا عمل در خدمت یا تابع بودن نسبت به چیز دیگری.
Being subordinate or serving in a supportive capacity.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
در پروژه، برخی نقشها باید تابع نقشهای دیگر باشند.
مثال:
In the project, certain roles are meant to be inservient to others.
معنی(example):
یک موقعیت تابع معمولاً نیاز به همکاری بیشتری دارد.
مثال:
An inservient position often requires more collaboration.
معنی فارسی کلمه inservient
:
تابع، به معنای وجود یا عمل در خدمت یا تابع بودن نسبت به چیز دیگری.