معنی فارسی inshrining

B1

عمل مقدس کردن یا حفظ کردن چیزی با ارزش در زمانه‌های آینده.

The act of commemorating or memorializing something important.

example
معنی(example):

آنها داستان‌های کهنه‌سربازان را برای نسل‌های آینده مقدس می‌کنند.

مثال:

They are inshrinings the veterans' stories for future generations.

معنی(example):

مقدس کردن این سنت برای هویت فرهنگی مهم است.

مثال:

Inshrining this tradition is important for cultural identity.

معنی فارسی کلمه inshrining

: معنی inshrining به فارسی

عمل مقدس کردن یا حفظ کردن چیزی با ارزش در زمانه‌های آینده.