معنی فارسی insol

B2

مقدار یا شدت یک ویژگی خاص، معمولاً در تغییرات جغرافیایی یا محیطی.

A term relating to the hardness or resilience of a material.

example
معنی(example):

این انسول برای گل کوچک بسیار بالا بود.

مثال:

The insol was too high for the small plant.

معنی(example):

او در گزارش خود درباره آزمایش یک انسول داشت.

مثال:

He had an insol in his report about the experiment.

معنی فارسی کلمه insol

: معنی insol به فارسی

مقدار یا شدت یک ویژگی خاص، معمولاً در تغییرات جغرافیایی یا محیطی.