معنی فارسی inspectioneer

B2

شخصی که مسئول بازرسی و بررسی کیفیت است.

A person who conducts inspections.

example
معنی(example):

بازرس بازرسی کاملی از تأسیسات انجام داد.

مثال:

The inspectioneer conducted a thorough examination of the facility.

معنی(example):

به عنوان یک بازرس، او نقش حیاتی در اطمینان از انطباق داشت.

مثال:

As an inspectioneer, she had a crucial role in ensuring compliance.

معنی فارسی کلمه inspectioneer

: معنی inspectioneer به فارسی

شخصی که مسئول بازرسی و بررسی کیفیت است.