معنی فارسی insphered
B1درونسپاری شده، به حالتی اشاره دارد که ایدهها یا مفاهیم در یک ساختار مشخص تضمین شدهاند.
Encapsulated or surrounded by a sphere or cohesive structure.
- VERB
example
معنی(example):
ایدهها به یک برنامه منسجم درونسپاری شدند.
مثال:
The ideas were insphered into a cohesive plan.
معنی(example):
پس از درونسپاری، پروژه وضوح بیشتری پیدا کرد.
مثال:
After being insphered, the project gained clarity.
معنی فارسی کلمه insphered
:
درونسپاری شده، به حالتی اشاره دارد که ایدهها یا مفاهیم در یک ساختار مشخص تضمین شدهاند.