معنی فارسی institutionary
B2مرتبط با نهادها یا سازمانها، به ویژه در زمینههای سیاسی یا اجتماعی.
Pertaining to or characteristic of institutions, especially in political or social contexts.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
چارچوب نهادینی سیاستهای آموزشی ما را راهنمایی میکند.
مثال:
The institutionary framework guides our educational policies.
معنی(example):
تغییرات نهادینی میتواند بر مشارکت جامعه تأثیر بگذارد.
مثال:
Institutionary changes can affect community engagement.
معنی فارسی کلمه institutionary
:مرتبط با نهادها یا سازمانها، به ویژه در زمینههای سیاسی یا اجتماعی.