معنی فارسی instructedness

B2

آگاهی، به حالت یا ویژگی کسی یا چیزی اشاره دارد که تحت آموزش یا هدایت قرار گرفته است.

The state of being instructed or taught.

example
معنی(example):

آگاهی معلم در طول درس مشهود بود.

مثال:

The teacher's instructedness was apparent during the lesson.

معنی(example):

آگاهی او در این موضوع همه را تحت تأثیر قرار داد.

مثال:

Her instructedness in the topic impressed everyone.

معنی فارسی کلمه instructedness

:

آگاهی، به حالت یا ویژگی کسی یا چیزی اشاره دارد که تحت آموزش یا هدایت قرار گرفته است.