معنی فارسی insubjection
C1عدم تحت سلطه بودن، حالتی که در آن فرد یا گروهی تسلیم قدرت یا قانونی نمیشود.
The state of being free from subjugation or control.
- NOUN
example
معنی(example):
مفهوم عدم تسلیم، اقتدار سنتی را به چالش میکشد.
مثال:
The concept of insubjection challenges traditional authority.
معنی(example):
او در حین سخنرانی درباره عدم تسلیم صحبت کرد.
مثال:
She spoke about insubjection during the lecture.
معنی فارسی کلمه insubjection
:
عدم تحت سلطه بودن، حالتی که در آن فرد یا گروهی تسلیم قدرت یا قانونی نمیشود.