معنی فارسی insularizing

B1

عملیات یا فرآیند ایزوله کردن، که موجب کم شدن تبادل ایده‌ها و تعاملات می‌شود.

The action of making something isolated or separate.

example
معنی(example):

روش‌های ایزوله کننده می‌توانند مانع پیشرفت شوند.

مثال:

Insularizing practices can hinder progress.

معنی(example):

اثر ایزوله کننده سازمان منجر به کمبود نوآوری شد.

مثال:

The insularizing effect of the organization led to a lack of innovation.

معنی فارسی کلمه insularizing

: معنی insularizing به فارسی

عملیات یا فرآیند ایزوله کردن، که موجب کم شدن تبادل ایده‌ها و تعاملات می‌شود.