معنی فارسی insularly
B1به طور ایزوله، به خاطر داشتن دید محدود و عدم توجه به دیگر دیدگاهها.
In an insular manner; limited in perspective or scope.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به گونهای ایزوله فکر میکرد و تنها بر تجربیات خود تمرکز داشت.
مثال:
He thought insularly, focusing only on his own experiences.
معنی(example):
فکر کردن به طور ایزوله میتواند منجر به سوء تفاهمها شود.
مثال:
Thinking insularly can lead to misunderstandings.
معنی فارسی کلمه insularly
:
به طور ایزوله، به خاطر داشتن دید محدود و عدم توجه به دیگر دیدگاهها.