معنی فارسی inswathing

B1

پوشاندن چیزی با لایه‌ای یا پارچه‌ای، به طور کامل پوشاندن یا احاطه کردن.

To cover or wrap something completely.

example
معنی(example):

هنرمند مجسمه را در پارچه می‌پیچد.

مثال:

The artist is inswathing the statue in cloth.

معنی(example):

او هدیه را با کاغذ کادوی زیبا می‌پیچید.

مثال:

He was inswathing the gift with beautiful wrapping paper.

معنی فارسی کلمه inswathing

: معنی inswathing به فارسی

پوشاندن چیزی با لایه‌ای یا پارچه‌ای، به طور کامل پوشاندن یا احاطه کردن.