معنی فارسی inswathement
B1پیچیدگی یا پوشش دادن به چیزی برای محافظت و حفظ آن.
The act of wrapping or covering something for protection.
- NOUN
example
معنی(example):
پیچاندن اثر باستانی به حفظ وضعیت آن کمک کرد.
مثال:
The inswathement of the ancient artifact helped preserve its condition.
معنی(example):
پیچاندن اسناد برای محافظت از آنها ضروری بود.
مثال:
The inswathement of the documents was essential for their protection.
معنی فارسی کلمه inswathement
:
پیچیدگی یا پوشش دادن به چیزی برای محافظت و حفظ آن.