معنی فارسی inswathe

B1

در پوشش قرار دادن یا پیچاندن به طوری که محافظت شود.

To wrap or cloth securely in order to protect or cover something.

example
معنی(example):

مادر تصمیم گرفت نوزادش را در یک پتو گرم بپیچد.

مثال:

The mother decided to inswathe her baby in a warm blanket.

معنی(example):

آنها نقاشی قدیمی را برای محافظت از آسیب، بپیچیدند.

مثال:

They inswathed the old painting to protect it from damage.

معنی فارسی کلمه inswathe

: معنی inswathe به فارسی

در پوشش قرار دادن یا پیچاندن به طوری که محافظت شود.