معنی فارسی inswarming

B1

انبوه شدن، به تجمع یا هجوم ناگهانی یک گروه اشاره دارد، معمولاً در مورد حشرات.

The process of a group of insects, especially bees, leaving their nest to create a new colony.

example
معنی(example):

زمانی که ملکه از کندو خارج شد، زنبورها شروع به انبوه شدن کردند.

مثال:

The bees started inswarming when the queen left the hive.

معنی(example):

انبوه شدن می‌تواند تعادل اکوسیستم محلی را مختل کند.

مثال:

Inswarming can disrupt the balance of the local ecosystem.

معنی فارسی کلمه inswarming

: معنی inswarming به فارسی

انبوه شدن، به تجمع یا هجوم ناگهانی یک گروه اشاره دارد، معمولاً در مورد حشرات.