معنی فارسی inswathed
B1به معنای پیچیده یا در پوشش قرار داده شده، به ویژه به لحاظ حفاظت.
Wrapped or covered securely, often for protection.
- VERB
example
معنی(example):
پس از اینکه در شال پیچیده شد، او احساس گرما و حفاظت کرد.
مثال:
After being inswathed in the shawl, she felt warm and protected.
معنی(example):
مجسمه در یک لایه محافظ برای زمستان پیچیده شد.
مثال:
The statue was inswathed in a protective layer for the winter.
معنی فارسی کلمه inswathed
:
به معنای پیچیده یا در پوشش قرار داده شده، به ویژه به لحاظ حفاظت.