معنی فارسی insweeping

B2

به معنای آمدن یا ورود به طرز چشمگیری، معمولاً به صورت فیزیکی.

Moving into an area or situation in a significant manner.

example
معنی(example):

باد در حال وزیدن در یک روز گرم، آرامش‌بخش بود.

مثال:

The insweeping wind was refreshing on a hot day.

معنی(example):

موج‌های در حال آمدن، صدف‌ها را به ساحل آوردند.

مثال:

The insweeping waves brought seashells to the shore.

معنی فارسی کلمه insweeping

: معنی insweeping به فارسی

به معنای آمدن یا ورود به طرز چشمگیری، معمولاً به صورت فیزیکی.