معنی فارسی intemerate

C1

بی‌عیب و نقص، بدون نقص یا عیب.

Unblemished; without flaw or defect.

example
معنی(example):

کیفیت‌های بی‌عیب و نقص متون باستانی هنوز هم امروز ارزشمند هستند.

مثال:

The intemerate qualities of the ancient texts are still valued today.

معنی(example):

ما به ماهیت بی‌عیب و نقص کار او ارج می‌نهیم.

مثال:

We appreciate the intemerate nature of his work.

معنی فارسی کلمه intemerate

: معنی intemerate به فارسی

بی‌عیب و نقص، بدون نقص یا عیب.