معنی فارسی intemerately

B1

به معنای عدم اعتدال در رفتار یا عادات، به ویژه در مواردی مانند مصرف مواد یا خرج‌کردن.

In an excessive or uncontrolled manner, especially in relation to indulgences.

example
معنی(example):

او به طور بی‌قید و شرطی به سرگرمی‌هایش پرداخت.

مثال:

He indulged intemerately in his hobbies.

معنی(example):

خرج‌کرد بی‌حد و حصر او به مشکلات مالی منجر شد.

مثال:

Her intemerate spending led to financial troubles.

معنی فارسی کلمه intemerately

: معنی intemerately به فارسی

به معنای عدم اعتدال در رفتار یا عادات، به ویژه در مواردی مانند مصرف مواد یا خرج‌کردن.