معنی فارسی intemeration

B1

عمل یا فرایند عدم اعتدال، به خصوص در احساسات یا رفتار.

The act or process of being intemerate; lack of moderation in feelings or actions.

example
معنی(example):

عدم اعتدال احساسات او را سخت قابل فهم کرده بود.

مثال:

The intemeration of her emotions made her hard to understand.

معنی(example):

عدم اعتدال در اعمال می‌تواند به پشیمانی منجر شود.

مثال:

Intemeration in one's actions can lead to regret.

معنی فارسی کلمه intemeration

: معنی intemeration به فارسی

عمل یا فرایند عدم اعتدال، به خصوص در احساسات یا رفتار.