معنی فارسی intemperably

B1

به طور بی‌قید و شرط; در حالتی که اعتدال وجود ندارد.

In an unrestrained or excessive manner; lacking moderation.

example
معنی(example):

او به انتقاد به طور بی‌قید و شرطی واکنش نشان داد.

مثال:

She intemperably reacted to the criticism.

معنی(example):

او به طور بی‌قید و شرطی در طول جشن غذا مصرف کرد.

مثال:

He intemperably consumed food during the feast.

معنی فارسی کلمه intemperably

: معنی intemperably به فارسی

به طور بی‌قید و شرط; در حالتی که اعتدال وجود ندارد.