معنی فارسی intemperament
B1وضعیت یا ویژگی عدم اعتدالی; به معنای نوسان در احساسات یا رفتار.
The state or quality of being intemperate; fluctuations in emotions or behaviors.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم اعتدال او نگهداشتن روابط را برایش سخت کرده بود.
مثال:
His intemperament made it hard for him to maintain relationships.
معنی(example):
عدم اعتدال میتواند غالباً به عدم ثبات احساسی منجر شود.
مثال:
Intemperament can often lead to emotional instability.
معنی فارسی کلمه intemperament
:
وضعیت یا ویژگی عدم اعتدالی; به معنای نوسان در احساسات یا رفتار.