معنی فارسی intemporally

B1

به شیوه‌ای که مرتبط با زمان خاصی نیست.

In a manner that is timeless or not restricted by time.

example
معنی(example):

این ایده از نظر زمانی برای نسل‌های مختلف مربوط بود.

مثال:

The idea was intemporally relevant across generations.

معنی(example):

او افکارش را به صورت بی‌زمانی به اشتراک گذاشت و گذشته و حال را به هم متصل کرد.

مثال:

She shared her thoughts intemporally, connecting past and present.

معنی فارسی کلمه intemporally

: معنی intemporally به فارسی

به شیوه‌ای که مرتبط با زمان خاصی نیست.