معنی فارسی inter-relatedness
B1رابطه متقابل یا وابستگی دو یا چند چیز نسبت به یکدیگر.
The state or quality of being interrelated; mutual dependence.
- NOUN
example
معنی(example):
رابطه متقابل تغییرات اقلیمی و رشد اقتصادی مشهود است.
مثال:
The inter-relatedness of climate change and economic growth is evident.
معنی(example):
علماء به مطالعه رابطه متقابل اکوسیستمهای مختلف میپردازند.
مثال:
Scientists study the inter-relatedness of different ecosystems.
معنی فارسی کلمه inter-relatedness
:
رابطه متقابل یا وابستگی دو یا چند چیز نسبت به یکدیگر.