معنی فارسی inter-relating
B1عمل مرتبط کردن یا در ارتباط قرار دادن چندین چیز با هم.
The ongoing act of linking or connecting different elements.
- VERB
example
معنی(example):
فرآیند همبستگی ایدهها میتواند خلاقیت را پرورش دهد.
مثال:
The process of inter-relating ideas can foster creativity.
معنی(example):
معلمان غالباً بر همبستگی موضوعات برای ارتقای یادگیری تمرکز میکنند.
مثال:
Teachers often focus on inter-relating topics to enhance learning.
معنی فارسی کلمه inter-relating
:
عمل مرتبط کردن یا در ارتباط قرار دادن چندین چیز با هم.