معنی فارسی interrelations
B1رابطه‌های متقابل بین دو یا چند چیز، به‌ویژه در زمینه‌های اجتماعی یا اقتصادی.
Connections or relationships between entities, especially in social or economic contexts.
- noun
noun
معنی(noun):
Mutual or reciprocal relation; correlation.
example
معنی(example):
رابطه‌های متقابل کشورها در تجارت می‌تواند قیمت‌ها را به‌صورت جهانی تحت تأثیر قرار دهد.
مثال:
The interrelations of countries in trade can affect prices globally.
معنی(example):
درک رابطه‌های متقابل در شبکه‌های اجتماعی مهم است.
مثال:
Understanding the interrelations in social networks is important.
معنی فارسی کلمه interrelations
:
رابطه‌های متقابل بین دو یا چند چیز، به‌ویژه در زمینه‌های اجتماعی یا اقتصادی.
