معنی فارسی interagglutinating

B1

بین چسبیده‌شدن به فرایندی اشاره دارد که طی آن کلمات و ساختارهای زبانی به هم متصل می‌شوند.

The ongoing action of combining or intertwining linguistic forms.

example
معنی(example):

پژوهشگران در حال تحقیق درباره زبان‌هایی هستند که بین چسبیده‌شدن را تجربه می‌کنند.

مثال:

Researchers are investigating languages that are interagglutinating.

معنی(example):

فرآیند بین چسبیده‌شدن می‌تواند تکامل زبان را نشان دهد.

مثال:

The interagglutinating process can reveal language evolution.

معنی فارسی کلمه interagglutinating

: معنی interagglutinating به فارسی

بین چسبیده‌شدن به فرایندی اشاره دارد که طی آن کلمات و ساختارهای زبانی به هم متصل می‌شوند.